دقیقا الان که فقط دو روز متوالیه که روزه م و خودم حس میکنم دیگه جانی در بدن ندارم (!)
و باید بلند بشم و شام ماکارونی بپزم چون دلم شدید یه غذای خوشمزه میخواد، جا داره تو سرم بزنم و ماتم بگیرم برای ماه رمضونی که تو راهه و من قراره هر رووووز هم سحری بپزم هم افطاری و هم دانشگاه برم و امتحان بدم!
آآآآآه... کجایی خونه ی پدری؟!
کجااااایی مامان عزیزم تا اراده کنم و برام غذای خوشمزه آماده روی میز باشه؟ :((((
آه مجردی عزیز من :\
۰ نظر
۲۳ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۳۷