قطره قطره اشک هایم را تو دقت میکنی
بی نهایت بر گدای خود محبت میکنی
من کجا و پنجره فولاد آقایم کجا
بی لیاقت را همیشه با لیاقت میکنی
من که با اعمال خود خوار و ذلیل عالمم
این تویی با جود خود از من حمایت میکنی
من یقین دارم که قبل از اربعین آقای من
از نجف تا کربلا ما را تو دعوت میکنی...
وقتی کامنت یک آدم مجازی، کسی که هیچ نمی شناسی اش، این طوری سرحالت می آورد و لبخند میپاشد توی صورتت ^_^
+ یه جوری جواب داده و ابراز ذوق (!) کرده که انگار ده ساله دوست صمیمی منه! چقدر راحت میشه از طریق کلمات به قلب یکی نفوذ کرد و خوشحالش کرد!
+ با پیوست یه دنیا دعای خیر و خوبی و خوشبختی و حال خوب و عاقبت بخیری براش :)
این روزها، که نه - ده روزی تا جشن نامزدی بیشتر نمانده،
عمیقا؛
دلم دوستی های این مدلی میخاهد...
هر چقدرم که یک آدم جدید و مهربان و دوست داشتنی وارد زندگی ات شده باشد,
باز هم توی این موقعیت هیچ چیز و هیچ کس جای یک دوست خووووب و قدیمی را برایت پر نمیکند
که با هم حرف بزنید و نقشه بریزید و بخندید و او ته ِ ته دلش اندازه تو ذوق کند و خوشحال باشد.
لیست مهمان های خودم، از ده نفر دوست گذشته
دوستی های خالی...
دوستی های پوچ...
یک اقیانوس با عمق نیم سانت...
+ و من تنهایم م م م. . .