سال خود را چگونه گذراندید؟
سال نود و سه؟
خوب بود؟ بد بود؟
راستش اینکه خودم هم نمیدانم! کلن سال پا در هوایی بود برای من!
سه ماه اولش که کلن زندگی تعطیل و درس باز بود!
بعد هم که کنکور بود و بعدش چشم هایم بودند که موقتا دو ماهی رفته بودند استراحت!
کنکور و لیزک چشم ها خوب بودند؟ بد بودند؟
اینجای قصه ماه رمضان شروع شده و ما مهمان مهمان نوازی حضرت رئوف بودیم.
این خوب بود...
بعدش، اعلام نتایج کنکور بود. این هم خوب و شگفت انگیز بود و بعد آن نتایج نهایی...
این خوب بود؟ اولش کلی دلم سوخت، آه و ناله و گریه و زاری کردم، بهانه گرفتم، به سازمان سنجش و زمین و زمان فحش دادم. ولی الان چطور؟ ناراضی ام از رشته و دانشگاهم؟ نه! بد بود؟
این وسط ها یک سفر هم با آدم هایی دوست داشتنی که انصافا این خوب بود!
بعدتر دانشگاه ها باز شد و یک تجربه نو و تازه، خوش میگذشت، خوب بود.
اینجای قصه اما حضار باید دستمال کاغذی بردارند و گریه کنان چراغ ها را خاموش کنند و سینه بزنند!
چون اینجا اربعین بود و جاده ی نجف - کربلا بود و حرم حضرت عشق بود و من نبودم...
اینجا بد بود؛ خیلیییی خیلیییییییی خیلییییییییییییی...
اصلن همین بود که کفه ی ترازوی نود و سه را به سمت بد بودن کج میکند.
و بعدتر باز، در روزهایی همین حوالی یک سفر دوست داشتنی نازنین بود.
هنوز نمیدانم نود و سه چگونه بود؟!
خوب بود؟ بد بود؟!!!