لایمکن الفرار از عشق

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است



اون ته ته های قلبم احساس یه شادی عمیق و دلنشین میکنم....

فقط بخاطر اینکه کمتر از پونزده روز دیگه عروس واقعی ^-^ میشم نیست،

فقط بخاطر اینکه اون لباس بلند تور توری رو میپوشم نیست،

بخاطر جشن عروسی و بزن و بکوب و خنده و نور و لبخند نیست،

بخاطر اولین باری که کنار همسر میمانم هم نیست.

یعنی همه ی اینها هست و یک چیزی اصلی تر و مهم تری هم هست که شیرینی و حلاوتش توی اعماق وجودم نشسته؛

اونم ماه عسله :)

اصلا مگه میشه ماهی که دوتایی مشرف بشیم خدمتتون ماه عسل نشه؟!

آخ که حضرت آقاجان اگر بدانید دلم چقددددددددر تنگ تان است...

دلم چقدر هوای صحن و سرای تان را کرده... 

هوای باب الجواد، هوای گنبد مسجد گوهرشاد، هوای کفشداری ها، هوای گلدسته های طلایی، هوای قالیچه ها که موقع نماز پهن میشوند، هوای دیوارهای آینه کاری برق برقی، هوای کتابچه های سبز دعا، هوای سنگ های خنک سفید، هوای آبخوری ها، هوای صدای نقاره خانه، هوای بدو بدو موقع نماز، هوای کنج سپهری....

ممنونم که ما را به حضور می پذیرید حضرت ِ جان :)

این بار دو نفری :)




+چقدر اینستاگرام رو دوست ندارم! اصلا نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم، ایده ی خیلی جالبیه که بتونی عکسای مورد علاقه تو یه جا مث دفتر خاطرات ثبت کنی و براشون توضیحای کوچولو بنویسی، ولی اینی که من دارم میبینم خیلی مصنوعی و ساختگیه.، انگار تو صحنه های قشنگ بوجود بیاری که ازشون عکس بگیری نه صحنه های قشنگ بوجود بیان و تو از فرط خوبی بخوای عکس بگیری ازشون...

به هر صورت یه پیج ساختم، خیلی کوشولو و خصوصی طور، مث کانال تلگرامم که تنها عضوش خودمم :دی

۱ نظر ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۵
مطهره