لایمکن الفرار از عشق

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

دیشب خواب‌تو دیدم مادرجان❤

چقدر نرم و لطیف و ملوس بودی تو خوابم! زیر گلوت بوی بهشت میداد و شیر میخوردی😍 پس کی واقعی میشی گوگولی‌جانم؟!

۱۰ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۴۸
مطهره

بی هیچ حرف و استعاره و شعر و قافیه؛

آقا من کربلا میخواااااااام...

دیگه نمی‌تونم با الفاظ قشنگ حرف بزنم، نمیتونم از اون تک بیت‌های دل‌آب کن بخونم، نمیتونم بگردم دنبال یه عکس با زاویه خوشگل، نمیتونم به زیبایی بصری پست‌م فکر کنم، نمیتونم همه‌ی راه‌های التماس و خواهش و دعا و ناز رو امتحان کنم. فقط میتونم مثل یه دختربچه که چهار ساله باباشو ندیده قلپ قلپ اشک بریزم و پاهامو بکوبم زمین و زمین بگم آقا بخدا این همه دلتنگی توی دل تنگم جا نمیشه، من کربلا میخوااااااام...


* اماااااان از این ویدیو... که امروز صبح جمعه‌ای بدجووووور دلمو هوایی و چشممو خیس کرد... دارم پر پر میزنم واسه قدم زدن رو اون سنگ فرشا، نفس کشیدن اون هوا، دیدن اون دو تا گنبد نورانی و اون تابلوئه نئون السلام علیک یا اباعبدالله... آقاجان، جان ِ مادرت....

اینجا

۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۲۸
مطهره