لایمکن الفرار از عشق

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است


خدای منزه را به تغییر اراده های آهنین شناختم.

*مولا علی علیه السلام*



+ اگه همه ی حرفا و سخنان منصوب به حضرت نبود، اگه نهج البلاغه شون نبود، اگه همه ی حدیثایی که در وصفه حضرته نبودن، همین یه جمله کافی بود برای ایمان آوردن به مولا جانم...



+ گاهی چیزایی در زندگی پیش میاد که دست تو نیست، دست هیچ کس دیگه ای هم نیست. تو با تمام وجود از وقوع اون اتفاق بیزاری اما نمیتونی هیچ کاری برای عدم رخ دادنش بکنی. 
این جاست که به قدرت لم یزال الهی پی میبری و مجبور میشی بهش تن بدی.
حس میکنم دارم شکنجه میشم...
روحم داره شکنجه میشه دوباره بعد این همه سال...
به خاطر کودوم سرکشی؟ نمیدونم...
چرا تموم نمیشه؟
چرا نمیشه ازش فرار کرد؟

۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۰۳
مطهره

خدا جان جانکم  :)

من یک مرسی گنده همراه با ماچ و بوسه به شما بدهکارم.

چون تنها شخص خود شمایی که همیشه در گردنه های نفس گیر زندگی هوایم را داشته ای.

من، بنده ی خوبی نبوده ام برایت هیچ وقت

تو، بهترین خدای ممکن بوده ای...

توی این وضعیت خسته و دلگیر، که حالم از خودم و آدم ها خوب نیست

همین که یک نفر را بفرستی که من را مهمان دور دور کردن با ماشینش توی شهر بعلاوه موزیک با صدای بلند و بستنی شوکولاتی و ذرت مکزیکی و کلی خنده و شادی و حال خوب بکند؛

یعنی شما هنوز هم هوایم را داری جان دل.

یعنی هنوز هم از آن بالا نیم نگاهی به من می اندازی.

همین نگاهت، برایم کافی ست

خدای رفاقت های همیشگی...

خدای آدم های خوب...


۱۶ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۲۸
مطهره

از صبح دارم رو خودم کار میکنم، به خودم دلداری میدم که:

عیدی که توش درس خونده بشه عید نیس که!

اولین هفته بعد عید یک کنفرانس دارم + دو امتحان میان ترم + یه عالمه درسی که تا حالا خونده نشده  :(


پانویس: امروزم که نمیشه درس خوند، امروز فقط باس سبزه گره زد :دی

۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۵۸
مطهره