لایمکن الفرار از عشق

از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم

شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۴۷ ب.ظ

ضریح، اشک، دخیل، آه یک گدا یعنی...

نگاه، عشق، تمنای کربلا، یعنی...

دو چشم خیس، دو دست، این دل، این دعا، یعنی...

شتاب، نور، صدا، حضرت رضا، یعنی...

دوباره صحنه یک صحن و یک گدا، یعنی...

دوباره معنی یک بام و دو هوا، یعنی...

دلی شکسته، قسم، عشق، کربلا، یعنی...

سخاوت و کرم حضرت رضا یعنی...*


        


  + هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت         او را به درد کــــرب و بلا مبتـــــــلا کننـــــــد

  

  +  آن شب اولی که پایم را گذاشتم توی بین الحرمین مثل حالا نبودم که دلم پر بزند برای یک لحظه تنفس آن هوا. آن موقع توی بهت بودم. جا خوردم. هی به گنبدهای دو طرفم نگاه میکردم و هی آخرین تصویری که از گنبد و ضریح امام ارضا در ذهنم مانده بود جلوی چشمم می آمد.
تند تند توی دلم کلکم نور واحد را تکرار میکردم ولی هنوز حس میکردم یک چیزی کم است و جور نیست. یک چیزی توی دلم میجوشید و چشم هایم خیس میشد.
عطر فضای حرم دلتنگ ترم میکرد. فضا سنگین بود. هول داشت. بهت داشت. ترس داشتم حتی. شلوغ بود. پر از آدم هایی که لباس سیاه عربی داشتند و به سر و صورت میزدند.
من فکر میکردم همه جا باید مثل صحن انقلاب باشد و همان آرامش ایوان طلا را داشته باشد.
آرامش؟ کلمه ای انگار گمشده ی کربلاست
...
هر چه بیشتر به صحن و سرای اطرافم نگاه میکردم بیشتر دلتنگ میشدم.
از خودم بدم آمد. از خدا معذرت میخواستم برای خواسته دلم. میگفتم ببین چه بنده ی چشم سفیدی هستم. حس بچه های لوسی را داشتم که پیش پدرشان هم مدام گریه میکنند و بهانه مادرشان را میگیرند
.
با خودم میگفتم اگر قرار بود بیایی اینجا و از دلتنگی امام رضا اشک بریزی دیگر آمدنت چه بود؟
این همه کربلا میخواهم هایت چه بود؟ خب همان ایران کنار خودشان میماندی!
شرمنده بودم از حس و حالم. ناشکری میکردم انگار. قدر 
ناشناسی...
بعدتر که برگشتیم و من توبه کردم از احساس دلم، فهمیدم:
"
تو نور واحد و این حرف ها سرت نمیشود.درس تو هنوز به آنجا نرسیده این درس سال بالایی هاست. درس تو رسیده به نان و نمک. نان و نمک او را خورده ای و به او دل بستی. بین او و همه ائمه فرق میگذاری. نمک گیر شده ای.
** "



 + آقا! آخرش هم این که ؛

             مادر سپرده است دست شما مرا                          گفته فقط شما ببری کربلا مرا      



 *مسعود یوسف پور
**خدا خانه دارد-فاطمه شهیدی

۹۳/۰۶/۱۵
مطهره