لایمکن الفرار از عشق

یا مجیب الدعوات

جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ب.ظ

« ارحم من راس ماله الرجاء و سلاحه البکاء »

خدای من، رحم کن به کسی که ثروت و داراییش فقط همین امیدی ست که به تو دارد و سلاحش تنها گریه ایست که به درگاهت میکند...

خدا جانم، توشه ای جز امید و سلاحی جز گریه ندارم...

تو که امیدم را ناامید نمیکنی جانم؟

من که جز تو کسی را ندارم که بروم زیارت اربعین امسالم را از او بگیرم...

ارحم الرحما؛ من لی سواک؟!



  + از همون وقتی که صحبت کربلا شد اشک تو چشمام جمع شد و بغض گلوم رو گرفت. دائم به خودم نهیب میزدم که مبادا اشکت دربیاد! انصافا هم خوب مواظب بودم که گریه نکنم.
تا... 
تا وقتی مجری بالای سن گفت بیچاره کربلا نرفته ها...
بعد حاج آقا از ته سالن داد زدن کربلا رفته ها دلشون بیشتر بسوزه، اونا رفتن میدونن چه خبره...
من بودم و اشک هایی که مثلا قرار نبود بریزند و سری که درد گرفته بود و خواب های پریشان تا فردا صبح...

 

۹۳/۰۷/۲۵
مطهره