لایمکن الفرار از عشق

چرندیات

پنجشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۵۲ ب.ظ

1. این وقت و انرژی و همتی که من صرف فحش و لعنت استادام میکنم اگه صرف درس خوندن کرده بودم الان الف کلاس بودم :/


2. یه مانتوی گل گلی عششششششق دیدم، خاسدم بخرم، مامانمو بردم بهش نشون بدم که پس فردا خریدم نگه واه واه این چیه خریدی؛ خوشش اومد، بدون اینکه به من اجازه حرف زدن بده رفت برا خودش پرو کرد!
خیییییییییلی جیگره مانتوء. دلم پیششه، ولی الان دیگه مال مامانمه :/
تازه بعدشم گف تو دیگه از اینا نخریا، من بدم میاد با تو جفت بشم!


3. چه سیستم مسخره ای داره این اعلام نمرات. بابا چرا هیش کی نمیفمه من تا اون نام کاربری و گزرواژه رو تو سایت گلستان وارد کنم جونم به لب میرسه؟ یاد نتایج کنکور میفتم مورمورم میشه.


4. خدایا پس چرا نمیفرسدیش؟ من منتظرما.


5. تو مورد دو اغراق کردم. بنده خدا مامانم همه ش گف اگه تو خوشت اومده تو بگیر، خب منم که دل رحم و مهربون... دلم نیومد گفدم نه خودت بگیر.
البته ی ذره شم واسه این بود که اون مانتو صورتی کوتاهه چشممو گرفده بود.
ولی خب الان پشیمونم، اصلن مهربونی به من نیومده.
خب آخه گلی گلی کجا، صورتی کجا؟!


۹۳/۱۰/۲۵
مطهره